یک منتقد سینمایی گفت: "دختران" با توجه به سوژه اجتماعی جذاب، آمار فروش
مناسبی را در پی نداشته زیرا جذابیت های لازم برای جوانان را ندارد به
همین دلیل تماشاگر را با خود همراه نمی سازد .حسین سلطان محمدی منتقد سینما در
گفتگو با خبرنگار خبرگزاری سینمای ایران، درباره فیلم سینمای "دختران"
گفت: بسیاری از سینما گران و کارشناسان مسائل اجتماعی بر این باورند
پردازش داستانی مانند آنچه در فیلم سینمایی "دختران" مطرح شده در جامعه
امروز حائز اهمیت است زیرا دختران جوان و نوجوان به تنهایی خاصی گرفتار
شده اند.
وی ادامه داد: دست مایه قرار دادن شتاب در رسیدن، عدم
وجود عمق رفتاری، آرمان های فانتزی، و مسائلی این گونه در دختران
دستاوردهای خوبی را به دنبال دارد زیرا تمامی این مسائل ذکر شده در جامعه
امروز عینیت دارند.
همایون اسعدیان ، کارگردان عجیبی است فاصلهای را که او از ده رقمی تا طلا و مس طی کرده جز یک چرخش و جهش حرفهای چه میتوان تعبیر کرد؟ بدون شک طلا و مس نمونه موفقی از ژانر سینمای دینی است که توانسته است در بستر یک ساختار داستانی معقول و باورپذیر و پرهیز از شعار زدگی و سانتیمانتالیسم اخلاقی معمول در اینگونه آثار، مفاهیم اخلاقی و دینی را با زبان سینمایی روایت کند.طلا و مس با پسزمینه مذهبی، درونمایههای خانوادگی دارد و روابط عاطفی یک زوج مذهبی را روایت میکند. زوجی که به دلیل چالشهای معیشتی و معضلات زندگی روزمره در آستانه شک و تردید یا امتحان و آزمایش الهی در محک و سنجش ایمانورزی قرار گرفتهاند و اساسا طلا و مس اخلاقی زیستن را درون واقعیت روزمره زندگی به تصویر میکشد و به طرح انتزاعی و گل درشت این مفاهیم بسنده نمیکند.
میر کریمی همه سعیش را
در به تصویر کشیدن یک زندگی کاملاً واقعی و امروزی شهری بکار برده است،
اما طاهره بیش ار اینکه مانندمادران و همسران ما زنی وابسته به جامعه ای
انقلابی و یا حتی مذهبی باشد، متعلق به یک جامعه روشنفکر، سکولار و به شدت آرمان زدایی شده است.جامعه ای
که پوچی دنیازدگی،بی هدفی و دور
باطل یک زندگی یکنواخت چشم انداز آینده اش را تشکیل داده است. این
مفهوم از سر وروی زندگی طاهره بعنوان شخصیت محوری فیلم می بارد. طاهره ای
که دغدغه هایش در نقاشی و بدنسازی و شعر نو و برگزاری مجلل جشن تولد شوهر
خلاصه می شود. به نظر شما از این دغدغه ها و این روش زندگی فرزندان انقلابی
امام و دخترانی که در تسخیر لانه جاسوسی، اسناد رشته رشته آمریکائیها را
زنده کردند، بیرون می آید؟!
بهرام بهرامیان که با سریال "ساعت شنی" خود را در تلویزیون مطرح کرده بود با یک فیلم تریلر پا به سینمای ایران گذاشت که در نوبه خود جای تامل دارد. انتخاب این ژانر و پرداختن به موضوعی که در سینمای ایران روال نیست بیان کننده قدرت و شناخت او از سینماست.
با نگاهی کوتاه به تاریخ سینمای ایران با اثار انگشت شماری مواجه میشویم که به سینمای وحشت تعلق داشته باشند. شب بیست و نهم، خوابگاه دختران، پارک وی، حریم و کلبه و ... بهرامیان اولین قدم خود را با ژانری برداشت که به علت عدم پرداخت درست، بیشتر نسخه های وطنی نیز مشابه آثارخارجی آن از آب در آمده است . البته نمی توان حضور علی معلم به عنوان تهیه کننده فیلم را ندیده گرفت.
فیلم "آل" در مورد موجودی است که ریشه در فرهنگ ما و داستانهای فولکلوریک مادربزرگها دارد. موجودی از طایفه جن که زن باردار را میدزدد . روایت چنین موضوع وطنی میتواند خط داستانی جالبی باشد برای سینمایی که لبریز از فیلمهای طنز سخیف است.
مخاطب فیلم، با هر سطح
این فیلم از یک
حلقه مفقوده رنج میبرد و آن اپیزودی بود که قرار بود زنده یاد «سیفالله
داد» آن را بسازد که با در گذشت او، این بخش ناتمام ماند و در واقع فیلم از
فقدان این بخش رنج میبرد و این قضیه سبب شده تا این فیلم ناقص شود.
در
اپیزود اول «طهران تهران» که توسط «داریوش مهرجویی» ساخته شده، ما نسل
قدیم را داریم. نسل میانی تهران را قرار بود شادروان «سیفالله داد» بسازد و
نسل سوم، در اپیزود «تهران سیم آخر» توسط «مهدی کرمپور» ساخته شده است.
نکته مهم این دو اپیزود مکمل هم دیگر بودن در محتوا و مضمون است اما همان
طور که عرض کردم، در مجموع فیلم ناقص است.
اما اگر بخواهیم نگاه مستقل
به دو اپیزود داشته باشیم ، شاهد پارادوکسهای فراوان به لحاظ محتوایی در
دو داستان هستیم.
ادامه مطلب...
«پوپک و مش ماشاالله» فیلمی زمانهگریز است یعنی مخاطب عام، یک ساعت و خردهای را در بیخبری مطلق از همه آن اوضاع و احوالی که پشت در سینما گذاشته بهسر میبرد.
یزدان سلحشور: وقتی که به سینما میرویم نه برای اینکه «هفت پرده»، «شبهای روشن» یا «صداها» را ببینیم بلکه به این دلیل که شاهد «باجخور» یا «پوپک و مش ماشاالله» باشیم، از پیش میدانیم این روند، روند سالمی نیست، حتی اگر به گونهای دیگر مثلاً هوارد هاوکس هم آن را آزموده باشد یا آدمهای معتبر دیگر مثل یلمازگونی یا...
این روند ناسالم که یک فیلمساز برای تهیه پول فیلم مستقل بعدیاش، «یک فیلم به فروش» بسازد و زندگیاش را هم از این طریق، بیمه و تأمین کند، میتواند مثل خوره، استعدادها را نابود کند. البته گاهی اوقات، کسانی مثل جلال مقدم یا فریدون گله سعی میکنند «حداقل کیفیت هنری» را در این دست از آثار هم رعایت کنند.
سال گذشته «کاهانی» فیلم «بیست» را دراکران نوروزی داشت که از
طرف منتقدان وتماشاگران سینمامورد استقبال قرارگرفت.انتظار می رود این فیلم
هم مورد استقبال مخاطبین سینما قرارگیرد.چنان که تابه امروز نزدیک به 120
میلیون تومان فروش این فیلم شده وانتظارمی رود همانند فیلم بیست تبدیل به
اثری پرفروش شود.
«عبدالرضا کاهانی»، فیلمساز جوان
کشورمان اهل نیشابور و فارغالتحصیل تئاتر است. وی فعالیت هنریاش را با
ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد و نخستین تجربه سینمایی خودش را با فیلم سفر
به شرق به عنوان فیلمنامهنویس آغاز کرد.
وی پس از آن دست به ساخت اولین فیلم خود
با نام «آدم» زد. کاهانی در دومین تجربه به سراغ فیلم «آنجا» رفت، فیلمی
که تنهایی ها و غربت یک انسان را در جوامع مدرن به خوبی نشان میدهد. آدمی
که در گرفتاریها و مشکلات زندگی خصوصی خود چنان گرفتار شده که راه خلاصی
پیدا نمیکند و همه به دنبال این هستند که به او دروغ گفته و سرش کلاه
بگذارند